نوم علی یقین خیر من صلوه فی شك. " 1 ".
خوابی كه توام با یقین وباور حق باشد بهتر است از نمازی كه با شك و تردید خوانده شود.
اگر چه نماز یك عبادت است كه به بدن مربوط میشود و باید ترتیب موالات را در آن مراعات كرد و چیزی كم و یا زیاد نشود، لكن صحت نماز و جان آن موقوف به معرفت معبود و تذكر و یاد آوری اسماء و صفاتی كه شایسته اوست میباشد و به عبارت دیگر نماز حقیقی و روحانی آن نمازی است كه از روی معرفت، ادراك شعول و یقین باشد و در غیر این صورت چیزی جز نمازجسمانی و كالبد بیروح نخواهد بود. لذا است كه خواب انسان عالم ، از نماز جاهلی كه توام باتردید در عقیده باشد بهتر است. از این رو وقتی امیرالمومنین علیهالسلام شنید كه یكی از مردم حروریه (خوارج نهروان) نماز شب بجاآورده و قرآن میخواند، فرمود: با یقین خوابیدن بهتر از نماز خواندن با شك و تردیداست.
چو محزون صوت قرآن، شاه بشنود
از او دربارهاش اینگونه فرمود:
كه در حال یقین آن كو بخواب است
ز ایمانش درون چون آفتاب است
امام خویش را نیكو شناساست
بفرمانش بهر ره گفت، پویاست
چنان شخص وچنان خوابست بهتر
از آن كس كو بر آرد سر ز بستر
شبش را با تهجد بر سرآرد
نماز و طاعتش نیكو گذارد
دلش پر كین ولیكن بر امامش
نباشد جزكه در دوزخ مقامش
حضرت در حقیقت برای مردم روشن فرمود كه اینان كه امام خود را نشناخته و در یكی از اركان دین تردید دارند، نماز شب و قرآن خواندن شبینتیجه است.
اگر نماز، با معرفت و یقین باشد به اقتضای درجهی معرفت و یقین،نماز گزار حلاوت و شیرینی نماز را ادراك كرده و تحت هیچ شرایطی دست از عشقبازی باآن نمیكشد، اگر چه بدنش آماج تیر شود. نقل است كه رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم از جنگ با گروهی باز میگشتند. شبی در بین راه دستور توقف و استراحت داد. نگهبانان آن شب «عمار و یاسر» و «عباد بن بشر» بودند. این دو، نگهبانی شب را بین خود تقسیم كردند و قرار شد از اول تا نصف شب عباد پاسداری دهد و از نیمه شب تا صبح عمار یاسر نگهبان باشد. عمار به خواب رفت و عباد به نگهبانی ایستاد. در بین شب فرصت را غنیمت شمرد و به نماز ایستاد. در این هنگام یك یهودی كه همسرش به دست مسلمانان اسیر شده بود، لشكر را تعقیب كرد و در كمین ایستاد و چون عباد را در حال نماز دیدتیری به طرف او پرتاب كرد، تیر بر پیكرش نشست ولی نماز را رها نكرد، تیر دوم و تیرسوم كه به او اصابت نمود نمازش را مختصر كرد و آن را به پایان برد و عمار را بیداركرد. و یهودی نیز گریخت.
وقتی عمار یاسر چشمش به عباد افتاد پیكرش را غرق خون دید و سه تیر بر بدن و پایش مشاهده كرد و چون از جریان آگاه شد گفت: چرا با اصابت تیر اول مرا بیدار نكردی؟ عباد گفت: در حال نماز بودم و سورهی كهف را تلاوت مینمودم و اگر نمیترسیدم كه دشمن صدمهای به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم برساند و من در نگهبانی كوتاهی كرده باشم، هرگز نمازم را كوتاه نمیكردم اگر چه جانم از دست میرفت!
لازم بذكر است كه از ابتدای سخن حضرت امیرالمومنین علیهالسلام معلوم میشود كه منظور از «نماز باشك» نماز استحبابی و نماز شب است، زیرا نماز واجب در هیچ حالتی ساقط نمیگردد. مگراین كه بگوییم امام علیهالسلام در صدد بیان این مطلب است كه نماز بدون ولایت نمازنیست، نه این كه اصلا نماز نخواند.
|